تو را چه نامم ای بزرگمرد سرزمینم
تو را چه نامم ای شاه شاهانم
تو را چه نامم ای آزاده ی اهورا
نه توانم پدر ناممت که فرزند تو بودن را سرشت پاک باید،که ندارم
نه توانم سرور ناممت که بنده تو بودن را شایسته باشد،که نباشم
نه هیچ توانم تو را بازنمودن،که به زبان نیاید
به تو اندیشیدن را پندار نیک باید،که ندارم
نام تو بردن را گفتار نیک باید،که ندارم
پیرو تو بودن را کردار نیک باید،که ندارم
ولی خواهم گویم درد دلی با تو،که نشاید
از چه گویم برایت که روانت آسوده باشد..
از سرزمین پارست گویم،که نباید
از مردم نیک اندیشت گویم،که نشاید
از پارسیان راست گفتارت گویم،که نباشد
یا که از نیک کرداری گویم که نباشد
از چه گویم برایت که روانت آسوده باشد
به راستی جنگیدی که حال نباشد
به برابری جنگیدی که نماند
به آزادی جان دادی که نباشد ،که نماند
از چه گویم برایت که روانت آسوده باشد
نخواهم با تو گفتن ز آزادی که شاید آسوده باشی
تو را ز چه گویم که مرا بخشوده آیی
ز آیین پاکت گویم که باقی نباشد
یا که ز فرزندانی که تو را دشمن آید
نه نه،نخواهم گفتن تو را ز پارست که تو را ناخوش آید
تنها گویم تو را ز آرزوهایم
از دل گفته هایم
تنها گویم تو را ز خواسته هایم
خواهم تو را به بندگی ات
خواهم تو را به جان دادن در راهت
خواهم دست مهربان تو را به نوازش بر جانم
خواهم مهر تو را چو پدر بر فرزندانش
پدر مهربانم...ندانم تو را پدر خواندن مرا شایسته باشد یا که نباشد
خواهم نشینم بر بالینت،در آغوش مهربانت
سر به درگاهت به نگونی کنم
زار زار گریه کنم
گویم پدرم،آسوده نخواب که مردمت در خوابند
آسوده نخواب که ایرانت بر باد است
ایرانی که عاشقانه جنگیدی برایش
ایرانی که جان پاکت دادی در راهش
آسوده نخواب...
آسوده نخواب،مرا با این غم جانگداز تنها نزار
آسوده نخواب که مردمت در خوابند.......
![[تصویر: qcmk8w123rcypud09xu.jpg]](http://www.up98.org/upload/server1/02/i/qcmk8w123rcypud09xu.jpg)